امیرمهدیامیرمهدی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

امیرمهدی کوچولو

خداجونم دوستت دارم😍

جشن عبادت دختردایی عزیزم فاطمه خانم

  یکی از خاطرات ایام نوروز من جشن عبادت دختردایی ام بود. روز به یاد ماندنی بود دایی و خاله ها و عموها و عمه های فاطمه خانم همه جمع بودند و با هم گفت و شنودی داشتند و شاهد این جشن باشکوه و صمیمی بودند.     از اونجایی که من معمولا عصرها چندساعتی می خوابم اونروز کمی دیر به مراسم رسیدم اما در عوض حسابی جبران کردم و تا می تونستم با بچه ها بازی و شیطنت کردیم .     طبق معمول جشن با پذیرایی ( چایی و شیرینی و آجیل و میوه)  شروع شد و بعد چادر نماز گل گلی فاطمه خانم توسط خالجان بزرگم یعنی عمه جان بزرگش بریده شد:       سپس مراسم بریدن کیک توسط فاط...
23 فروردين 1394

یک خاطره به یادماندنی در آخرین شب بارانی بهمن 93

  یادمه اون شب ما برای شرکت در ولیمه مکه پسر خالجانم به چترود رفته بودیم که بهمون خبر دادن که قراره امشب یه عضو کوچولوی جدید به ما اضافه بشه و اون کسی نبود به جز محمدطاهاجون نوه ی ارشد خالجان کوچکیم.     آخه کوچولوی ناز نازی توکه نه ماه صبر کردی اون یه شب رو هم صبر می کردی !!! حالا توی اون هوای بارانی چه عجله ای داشتی؟؟؟؟؟ خنده هم ندار ه..... زبونم که در میاری     ای بابا من چی میگم؟ این که دست تو نیست ... اینها همه لطف خداست که هر وقت صلاح بدونه شامل بندگانش میشه. اون شب همه استرس داشتن و برای سلامتی تو و مامانت دعا می کردن.  خاله و زن دایی ات ه...
19 فروردين 1394

عیدی مهدکودک به من

با تشکر از خاله های عزیزم به ویژه سرکار خانم نوروزپور مدیریت محترم مهد که قبول زحمت فرمودند و این عیدی های خوشکل رو برای ما تهیه نمودند. برای همگیشون از خداوند منان سالی خوب و خوش همراه با سلامتی آرزومندم   (این هم هفت سین کوچک من در خانه) ...
7 فروردين 1394

جشن سال نو در مهد کودک (سال 94 )

          دوستان و بازدیدکنندگان عزیزم انشاءالله که سال 94 سالی پراز خیر و بر کت و سلامتی و آرامش و موفقیت و بهروزی برایتان باشه و این سال را با خاطراتی خوب و خوش پشت سر بگذارید و ما را هم از دعای خیرتان محروم نسازید. دوستتون دارم التماس دعا   ...
7 فروردين 1394
1